سلام فاعزه کوچولو.این سخن ننه اقدس بود.فاعزه کوچولوازننه اقدس خوشش نمیامدزیراننه اقدس همیشه به اومیگفت فاعزه کوچولو.فاعزه کوچولوهروقت مهدکودک میرفت بانرگس کوچولوخاله بازی میکردوقتی ازنرگس کوچولوجداشد.کم کم خاله بازی راکنارگذاشت وشروع به جمع کردن پول برای آینده خودنمود.هرچی جمع میکردبه سرماه نرسیده خرج چیپس وپفک وشکم میکردزیرابتازگی باشیماکوچولودوست شده بودواومیگفت جمع نکن که یکی دیگه بخوره تامیتونی بخورچون گرون میشه وهمونم گیرت نمیاد.سالیان سال فاعزه کوچولوقلکی خالی داشت وقتی حامدکوچولوقلکش رابه اونشان دادباخودگفت کاشکی پولم راجمع میکردم میریختم توقلک حامدکوچولوقلکش پرازدلاربوداومیدانست ریال بی ارزش میشودازاینروهمیشه پول توجیبی خودراتبدیل به دلارمیکردودرقلک پس اندازمیکرد.پول موجوددرقلک اوبه ریال برابرباارزش یک ویلادرلواسان تهران بود.حامدکوچولوپول داربود.دراین لحظه فاعزه کوچولوبه یادآوردکه تامیتواندبایدازدیگران بکندوبخوردودیگران همیشه نگرانش باشندازاینروباحامدکوچولودوست شدتاجیبش جیب اوباشد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها