بهلول هرروزشهربه شهرسواربریک جارومیرفت تاعلم وسوادهم بدست بیاورد.واردکوفه شدشهری که تمام خاک های آن بشدت بانورآفتاب عالم تاب خشکیده بود.علت راجویاشد.ملت کوفه گفتنددرمنطقه بالای رودبه خاطریک جنگ رودبسته شده وداریم ازشدت گرسنگی تلف میشویم.آب دراینجانیست.بهلول باخودگفت انسان هاجهت رفع نیازفقط به آب های دارای املاح وچشمه اکتفامیکنندانگارفقط خاکی که ترکیب رس وماسه وگیاه خاک باشدحاصل دارد.این جماعت ازنقش اکسیژنی که مصرف میکنندودی اکسیدکربنی که به طبیعت میدهندغافل هستند.زیرادنبال گیاهی نیستندکه اکسیژن بدهدتاگیاه خاک شود.ازنقش دانه هایی که درخاک رس وماسه میشودکاشت ودرآب شورهم زنده خواهندماندغافل هستند.این جماعت ظرف یک هفته بعلت نداشتن علم خواهندمردوطبیعت هم غذایی به همه این افرادنخواهدپرداخت.چگونه علم شیمی راهم درمحیط زیست خوددخیل نمیدانند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها