محسن مشکلات خانوادگی فراوانی داشت مداوم دربیمارستان میخوابیدومستقیم به داروهای اعتیادآوروصل میشد.وقتی کسی به اوسرنمیزدپروانه تنهافردی بود که سمتش میرفت.پروانه فردی دارای نفوذمالی بوداین نفوذمالی رابواسطه رمان های محسن دربازارزیرزمینی رمان بدست آورده بود برای محسن مهم این بود که به فردی تکیه کند که اگربگویدنروآن فردنرودوپروانه این خصوصیت را داشت ازهرلحاظ پروانه و محسن به یکدیگرتاابدالدهرمیآمدندچون هردوزیرقسم و سوگندی که یادکرده بودندنمیزدند.هردودرروزهای سختی ازطریق ماهواره مکان یاب همدیگرراپیدامیکردندواحوال همدیگرراجویامیشدند.

استدلال های پروانه همیشه صحیح بوداومعتقدبودنسلی که برای ازدواج او شرط بگذاردهرنوع شرطی به درد زندگی اونمیخوردچون درانتهااگرشرط را انجام ندهدبواسطه شروط مختلف فردا زندگی اودرتباهی بی پایان سرمیخورد.بی مکث هم میگفت چه دربدنامی و چه درخوشنامی بااوکنارمیآید.

زمان رابه اومیدهدتاهرچقدردلش خواست حاضروغایب باشد.دیگران اهمیت مادی ومعنوی ندارند.

مادیات و معنویات چیزی بود که بیشترپسرهادنبالش نبودنداماپیرزن هاواصولاخانواده های مذهبی بخاطر آن حرص میآوردند.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها