آسیاب های آبی کمک زیادی به پسربیسوادسیستانی درکسب روزی مینمودند.امایک جادوگردرسیستان ازاومتنفربوداسم این جادوگرکه تن فروش هم بودنرگس قنفذالدوله بود.

درآمدپسرخرج کمک به یتیمان میشدوبخشی راهم صرف معیشت خودمینمود.این بخش بسیارناچیزبود.یتیمان بدست جادوگرکشته میشدند.همه آنهامیگفتندپسربیسوادسیستانی مهربان وبامحبت هست این حرف موجب آزارذهنی جادوگرنرگس قنفذالدوله میشد.

همه اهالی سیستان بیشتربادرآمدآسیاب های آبی وبادی کسب روزی میکردند.

جادوگرتصمیم گرفته بودجهت آب وبادراعوض کندنزدابلیس رفت وازاوچاره جویی کردابلیس به اوگفت جهت بادوآب مشکلش راحل نمیکندبایددرشهرشایعه بزرگی راه بیندازدمبنی براینکه آسیاب های آبی وبادی راشیاطین میچرخانند.

جادوگرنرگس بلایی که میخواست رادرسیستان جاری نمود.

افرادزیادی بیکارشدندوگرسنه وسپس مداوم سمت گناه میرفتندتاروزی کسب کنندازی ازقافله هاگرفته تاهزاران عمل وحشیانه دیگر.

شیخ عبدالعظیم حسنی درنزدیکی سیستان بایکی ازحجره داران درحال نمازخواندن بودکه خبردارشددرشهرسیستان چه اتفاقی رخ داده.اوبه سمت سیستان روانه شد.شتری خریدوبه آنجارفت.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها