اینکه خالق جهان هستی(خدا)یا(الله)یا(یهو)مالک همه چیزبودطبیعی بودامااینکه منجی باشدغیرطبیعی بودمنجی هم همواره نوع خاصی ازبشربودهمچون مریم مقدس که لواط کارنبودوبی همسرازجانب خداوندصاحب فرزندگشته بودفرزندی که عشق وحقیقت وجودی خدادرآن نهفته بودوشیاطین سعی مینمودنددرهمان ابتداواردجسم انسانی نحیف گشته وبعداوراازگمراهان قراردهند.بخشی ازدنیایMatrixمختص شیاطینی بودکه همواره فکرمیکردندخالق به معنی پدرومادرهست که گربوددرباره عیسی ویاشتری که ازدل کوه زاییده شده بودیارودنیلی که شکافته شده بودویاآتشی که برابراهیم سردگشته بودوگلستان شده بودصداق نبود.مصداق این بودکه فردی درلیوان فردی دیگرآب بریزدوفردتشنه ازفردی که آب میدادتشکرکندوبگویدتوبرمن ولایت داری.هیچوقت فردتشنه نمیپرسدآب ولیوان ازکجاآمده.

سراب دنیای Matrixازنگاه باراک کاملاشفاف بود.شیاطین وجن وانسان وهمه نشانه یک چیزبودنداینکه خالق یکی هست والباقی وسیله خالق هستندحتی این اتفاق درباره باراک نیزمصداق داشت.که سعدی گویدبنی آدم اعضای یکدیگرندهمگی( ازیک)گوهریاپیکرهستند.

همین که خالق نباشدبه معنی این بودکه یک روستاکدخدانداشته باشد.فردی که به تمام اموررسیدگی کند.بنابراین خالق تصمیم میگیردکه انواع مخلوقات راایجادکندتایک منطقه ازجهان هستی رابه اختیاریک مخلوق یامنجی جهت اداره اموربسپارد.هنگامی که تمام مخلوقات یابخشی به تصمیم خالق اهمیت نمیدهندبسادگی ازدرگاه خالق خارج میشونداین خروج به معنی افت اعتباروآبروی مخلوق و شدن بود.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها