ایوب پس ازاخذدیپلم به همراه مهساپس ازاخذدیپلم ازدواج نمودیک عقددریک چادردرصحراوبعددرهمان چادرخانواده خودراتشکیل داد.برق چادرازطریق یک پاوربانک خورشیدی تامین میشد.درواقع اوقصددادن پول برای برق رانداشت.گازچادرازمخزن بزرگ مدفوع دردل زمین تامین میشد.اومیدانست چگونه همه چیزرادرست کند.درمرزازمرزنشینان کوله برددرازای یک خدمت کوچک اندکی پول بدست میاوردودربازارسیب زمینی میخریدودردل آتش کباب مینمود.اوراحت بودزمین وابروغیره درحرکت بودندتااوقوت خودرابدست آوردوخداراشکرکند.هردوبی پدرمادربودنددرزله کرمانشاه همه چیزراازدست داده بودندهمه چیززیرآواردفن شده بوداسنادملکی وحتی بیمه نامه دلاروطلاوهرچیزی که میبایست جهت سیرکردن شکمشان استفاده مینمودند.دولت هم مداوم همه چیزراگران مینمودچاره همه چیزدربرابراوآتش زدن موادغذایی خام بود.گرچه درکویرلوت ازنورخورشیدجهت داغ شدن ماهیتابه ودرست نمودن نیمرواستفاده مینمود.اوبعدازمدتی صاحب شش فرزندشده بودوخوشحال بود.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها