یک شب که مهتاب کامل بودوبعدازیکساعت ماه گرفتگی رخ داده بوددرلحظه ماه گرفتگی فائزه الیزیدی صاحب فرزندی به اسم یزیدکوچولوشد.

یزیدکوچولودرهرسوراخی سرک میکشیدبرایش دنیای هستی یک بازی کودکانه بود.اوفکرنمیکردپدرش معاویه چه درذهن دارداوقصدداشت اورابرتخت سلطنت بنشاندتاهمه بفهمندامیرمومنان درآینده یزیدهست.

یزیدمداوم شیطنت مینمودازدر درهرانسان وحیوانی پرهیزنمینمود.اومامان فائزه راهمچون مریم مقدس نمیدانست وبااوهم آمیزش جنسی داشت.معاویه ازاین اتفاقات بی خبربود.

یزیدکوچولووقتی بزرگ شدتبدیل به ابایزیدشد.ابایزیدمداوم درحال هتک حرمت بودازهتک حرمت مکان های مقدس چون داعشی هاوچون آل سعودامروزی ابایی نداشت مداوم حاجیان مکه رابامنجنیق آتش میزدوکعبه رابامنجنیق میکوفت تاکسی سمت کعبه وچاه زمزم نرود.ازآنجاکه چاه زمزم یک معجزه الهی بوداوباالله سرجنگ داشت.الله همه چیزرامینگردازاین اعمال بپرهیزاین سخن شیوخ معتبربودکه بعدهابه عنوان رهبرامتی خاص نامیده میشدند.اوهمه چیزراخراب مینمودومیگفت علی برکت الله.این کشتگان به سمت بهشت ابدی رفتندچون من بدهستم وآنهاخوب هستنددلیلی هم تاپایان عمرنمیبینم که بخواهم خوب باشم مردخوب یک مردمرده است.اوبشدت نژادپرست بود.این نژادپرستی اودرشجره زاده اوادامه یافت تابه نسلی رسیدکه بین سیاه وسفیدوسرخ پوست وزردپوست فقط سفیدپوستان امتیازبیشتری داشتندوالباقی هم مرده های نظام فرعونی کنونی محسوب میشدند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها