الله اکبر.الله اکبر.الله اکبر.این حرف ننه کبری به حاجی که جلوی چشمش داشت درخانه بابرادرزاده خودفائزه مینمودبود.

حامدحاجی نگاهی به ساعت کردوگفت زن مگه نرفته بودی آرایشگاه الان اینجاچیکارمیکنی؟ننه کبری گفت نزدیک کعبه هم ازاین اقدامات انجام میدهی.حامدحاجی گفت دارم بهش ویتامین تزریق میکنم.

ننه کبری درمملکت عربستان نمیدانست چکارکندازشوهرش گرفته تاخاندان آل سعودهمگی مفسدفی الارض بودندالبته شوهرش نزدشیوخ بهایی معتبربودواوتوان اینکه  بگویدهمسرش جلوی چشمش چه کرده رانداشت.

رامبدلبوفروش درکنارکاخ سفیدلبومیفروخت اوازاین اتفاقات که پدرش درمملکت عربستان انجام میدادبی خبربود.بیشترسناتورهاازاولبومیخریدندالبته درآن کمی نجاست بینی هم میریخت وتحویلشان میدادتامریض شوندودست ازفروش سلاح به وهابیون وداعشی هابردارند.

رامبدمخالف عقایدواهی وهابیون دررابطه باجهان هستی بود.

ننه کبری سریع خانه راترک کردوبه رامبدپیامک دادکه هرچه زودتربه شهرش برگردد.

رامبددلارهای حاصل ازلبوفروشی خودراخرج سفربه عربستان نمودتاکه تشنج ومرض پدربوالهوسش دامان زندگی اورانجس ترنکند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها